فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Verification
ˌverəfəˈkeɪʃn̩
ˌverɪfɪˈkeɪʃn̩
شکل جمع:
verificationsمعنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
uncountable
تأیید، تصدیق، احراز، صحت‌سنجی، راستی‌آزمایی، اصالت‌سنجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Before issuing the certificate, verification of the documents is required.
قبل‌از صدور گواهی، تأیید مدارک الزامی است.
To access the system, an identity verification process must be completed.
برای دسترسی به سامانه، باید فرایند احراز هویت انجام شود.
مترادف و متضاد verification
-
noun the act of confirming or establishing the truth, accuracy, or validity of somethingSynonyms:evidence facts proof confirmation testimony attestation authentication substantiation certification endorsement record information documents credentials affidavit deposition averment testament signature seal stamp scoop
لغات هم‌خانواده verification
-
nounverification, verifier
-
adjectiveverifiable
-
verb - transitiveverify
ارجاع به لغت verification
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «verification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/verification
لغات نزدیک verification
- - veriest
- - verifiable
- - verification
- - verifier
- - verify