آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Warrant

ˈwɔː- / / ˈwɑː- ˈwɒrənt

شکل جمع:

warrants

معنی warrant | جمله با warrant

noun verb - transitive C1

سند عندالمطالبه، گواهی کردن، تضمین کردن، گواهی، حکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a warrant on the city treasurer

حواله به خزانه‌دار شهر

a search warrant

حکم بازرسی خانه (یا اداره و غیره)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a warrant for your arrest

حکم بازداشت شما

His worth is warrant for his welcome hither.

(شکسپیر) ارجمندی او ایجاب می‌کند که در اینجا به او خوشامد گفته شود.

His actions were completely without warrant.

اعمال او به هیچ‌وجه قابل‌توجیه نبودند.

I warrant he will come when summoned.

اطمینان می‌دهم که هرگاه احضار شود خواهد آمد.

We hereby warrant that the said carpet is made in Kashan.

بدین‌وسیله تضمین می‌کنیم که قالی مذکور بافت کاشان است.

a pill warranted to cure measles

قرصی که ضمانت ‌شده سرخک را درمان کند

The law warrants this procedure.

قانون این طرز عمل را مجاز می‌شناسد.

These strange events warrant further attention.

این رویدادهای عجیب‌و‌غریب توجه بیشتری را ایجاب می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد warrant

  1. verb guarantee, justify, authorize
    Synonyms:

سوال‌های رایج warrant

شکل جمع warrant چی میشه؟

شکل جمع warrant در زبان انگلیسی warrants است.

ارجاع به لغت warrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/warrant

لغات نزدیک warrant

پیشنهاد بهبود معانی