با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pawn

pɒːn pɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pawned
  • شکل سوم:

    pawned
  • سوم‌شخص مفرد:

    pawns
  • وجه وصفی حال:

    pawning
  • شکل جمع:

    pawns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
پیاده شطرنج، گرو، گروگان، وثیقه، رهن دادن،گروگذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to put a ring in pawn
- یک انگشتر را گرو گذاشتن
- He had to leave behind his mother and his two sons as pawns.
- او مجبور شد مادر و دو پسرش را به عنوان گروگان آنجا بگذارد و برود.
- She pawned her overcoat and bought bread with the money.
- پالتو خود را گرو گذاشت و با پول آن نان خرید.
- He had to pawn his gold watch.
- مجبور شد ساعت طلای خود را گرو بگذارد.
- to pawn one's honor
- آبرو و شرف خود را به خطر انداختن
- He pawns his future for a moment of pleasure.
- برای لحظه‌ای لذت با آینده‌ی خود بازی می‌کند.
- The labor unions came to be a pawn in the hands of big cooperation.
- اتحادیه‌های کارگری بازیچه‌ی دست شرکت‌های بزرگ شدند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pawn

  1. noun security for a loan
    Synonyms: assurance, bond, collateral, earnest, forfeit, gage, gambit, guarantee, guaranty, pledge, security, token, warrant
  2. noun person who is a fool
    Synonyms: creature, dupe, instrument, mark, patsy, pigeon, puppet, stooge, sucker, tool, toy, victim
  3. verb give as security for a loan
    Synonyms: deposit, give in earnest, hazard, hock, hook, mortgage, pledge

ارجاع به لغت pawn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pawn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pawn

لغات نزدیک pawn

پیشنهاد بهبود معانی