گذشتهی ساده:
pawnedشکل سوم:
pawnedسومشخص مفرد:
pawnsوجه وصفی حال:
pawningشکل جمع:
pawnsپیاده شطرنج، گرو، گروگان، وثیقه، رهن دادن،گروگذاشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to put a ring in pawn
یک انگشتر را گرو گذاشتن
He had to leave behind his mother and his two sons as pawns.
او مجبور شد مادر و دو پسرش را به عنوان گروگان آنجا بگذارد و برود.
She pawned her overcoat and bought bread with the money.
پالتو خود را گرو گذاشت و با پول آن نان خرید.
He had to pawn his gold watch.
مجبور شد ساعت طلای خود را گرو بگذارد.
to pawn one's honor
آبرو و شرف خود را به خطر انداختن
He pawns his future for a moment of pleasure.
برای لحظهای لذت با آیندهی خود بازی میکند.
The labor unions came to be a pawn in the hands of big cooperation.
اتحادیههای کارگری بازیچهی دست شرکتهای بزرگ شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pawn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pawn