شکل جمع:
creaturesآفریده، مخلوق، جانور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the dearest creature on earth
عزیزترین آدم روی زمین
a creature from another planet
موجودی از سیارهای دیگر
a creature of habit
بندهی عادت
The government was a creature of the church.
دولت آلت دست کلیسا بود.
a drop o'the creature
یک کمی ویسکی
(مزاحآمیز) مشروب الکلی (بهویژه ویسکی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «creature» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/creature