فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Inanimate

ɪnˈænəmət ɪnˈænəmət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    روح دادن، انگیختن، بی‌جان، غیرذی‌روح
    • - Bricks and stones are inanimate things.
    • - آجر و سنگ چیزهای بی‌جان هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inanimate

  1. adjective not alive, not organic
    Synonyms: azoic, cold, dead, defunct, dull, exanimate, extinct, idle, inactive, inert, inoperative, insensate, insentient, lifeless, mineral, motionless, nonanimal, nonvegetable, quiescent, soulless, spiritless
    Antonyms: animate, living

ارجاع به لغت inanimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inanimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inanimate

لغات نزدیک inanimate

پیشنهاد بهبود معانی