شکل جمع:
personsشخص، نفر، آدم، کس، وجود، ذات، هیکل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
any person
هرکس
a very honest person
یک شخص بسیار امین
two persons whose identity is not known
دو نفر که هویت آنها معلوم نیست
a very nervous person
یک انسان خیلی عصبی
a person-to-person phone call
(تلفن) شخصی، از یک نفر به دیگری
that young person I mentioned in my letter
آن پسرهای که در نامهام ذکر کردم
Only a person can inherit under a will.
فقط فرذ میتواند از طریق وصیتنامه ارث ببرد.
to be neat about one's person
نظافت جسمی خود را رعایت کردن
He was healthy in mind and person.
او از نظر فکری و بدنی سالم بود.
third person singular
سوم شخص مفرد
a well-known poet appearing in person
شاعر مشهوری که شخصاً حضور مییابد
He appeared in the person of King Lear.
او نقش شاهلیر را بازی کرد.
شخصاً، عملاً حاضر
بهصورت، به جای، در نقش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «person» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/person