با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Person

ˈpɜrːsn ˈpɜːsn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    persons

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    شخص، نفر، آدم، کس، وجود، ذات، هیکل
    • - any person
    • - هرکس
    • - a very honest person
    • - یک شخص بسیار امین
    • - two persons whose identity is not known
    • - دو نفر که هویت آن‌ها معلوم نیست
    • - a very nervous person
    • - یک انسان خیلی عصبی
    • - a person-to-person phone call
    • - (تلفن) شخصی، از یک نفر به دیگری
    • - that young person I mentioned in my letter
    • - آن پسرهای که در نامه‌ام ذکر کردم
    • - Only a person can inherit under a will.
    • - فقط فرذ می‌تواند از طریق وصیت‌نامه ارث ببرد.
    • - to be neat about one's person
    • - نظافت جسمی خود را رعایت کردن
    • - He was healthy in mind and person.
    • - او از نظر فکری و بدنی سالم بود.
    • - third person singular
    • - سوم شخص مفرد
    • - a well-known poet appearing in person
    • - شاعر مشهوری که شخصاً حضور می‌یابد
    • - He appeared in the person of King Lear.
    • - او نقش شاه‌لیر را بازی کرد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد person

  1. noun human being
    Synonyms: being, body, character, creature, customer, gal, guy, human, identity, individual, individuality, joker, life, living soul, man, mortal, party, personage, personality, self, somebody, soul, specimen, spirit, unit, woman
    Antonyms: animal, plant

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده person

ارجاع به لغت person

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «person» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/person

لغات نزدیک person

پیشنهاد بهبود معانی