فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Somebody

-bɑːdi / / -bədi ˈsʌmbɒdi / / -bədi

شکل جمع:

somebodies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

pronoun A2

یک کسی، کسی، یک شخص، شخصی

Somebody wants you.

یک کسی تو را می‌خواهد.

somebody you know

کسی که او را می‌شناسی

noun uncountable

شخص مهم، آدم مهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He thinks he is somebody.

فکر می‌کند آدم مهمی است.

He has become somebody.

او برای خودش کسی شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد somebody

  1. noun person of fame, importance
    Synonyms:
    celebrity name notable person someone VIP star public figure personage luminary dignitary household name person of note heavyweight superstar one so-and-so some person whoever
    Antonyms:
    nobody

ارجاع به لغت somebody

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «somebody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/somebody

لغات نزدیک somebody

پیشنهاد بهبود معانی