امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Heavyweight

    ˈheviweɪt ˈheviweɪt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    (آدم یا حیوان) بزرگ و سنگین، فربه، سمین، پروزن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun
    (ورزش: کشتی و مشت‌زنی) سنگین وزن
    noun
    (عامیانه) آدم بانفوذ، باهوش، آدم رده بالا
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد heavyweight

    1. noun an important, influential person
      Synonyms:
      somebody someone leader notable vip personage dignitary character eminence big shot big-timer bigwig lion giant titan whale colossus nabob behemoth hulk big wheel muckamuck
    1. adjective having a relatively great weight
      Synonyms:
      heavy weighty hefty massive ponderous
    1. adjective being among the leaders in one's field
      Synonyms:
      major big-league major-league bigtime blue-chip

    ارجاع به لغت heavyweight

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «heavyweight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heavyweight

    لغات نزدیک heavyweight

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دوفتیله ای دوقطعه ساز دولتمرد با نفوذ دون روال دون شمردن کسی دون پندارانه دونویسه دوکپهای دوگنجایشی دو آسه ای دچار اعتصاب دچار جنون آتش افروزی دچار روان تکان کردن دچار ضلالت شدن دچار غفلت دچارصفرا دچار تورم دچار دلهره دچار روان شیدایی دژ روان کردن روحیه