با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Behemoth

bɪˈhiːmɑːθ bəˈhiːmɒθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
جانورشناسی اسب ابی، کرگدن، هرچیز عظیم‌الجثه و نیرومند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد behemoth

  1. noun One that is extraordinarily large and powerful
    Synonyms: giant, monster, goliath, leviathan, mammoth, titan, beast, jumbo, colossus, huge, whopper, heavyweight
  2. adjective Of extraordinary size and power
    Synonyms: brobdingnagian, bunyanesque, colossal, cyclopean, elephantine, enormous, gargantuan, giant, gigantesque, gigantic, herculean, heroic, huge, immense, jumbo, mammoth, massive, massy, mastodonic, mighty, monster, monstrous, monumental, mountainous, prodigious, pythonic, stupendous, titanic, tremendous, vast, walloping, whopping

ارجاع به لغت behemoth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «behemoth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/behemoth

لغات نزدیک behemoth

پیشنهاد بهبود معانی