شکل جمع:
monstersعفریت، هیولا، اعجوبه، عظیمالجثه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a monster apple
سیب گنده و بدترکیب
a sea monster
هیولای دریایی
When I was a child, I was afraid of monsters and bugbears.
بچه که بودم از دیو و لولو میترسیدم.
A monster of a forest fire which is threatening our village.
آتشسوزی سهمناکی که دهکدهی ما را تهدید میکند.
This man is the monster who killed my father!
این مرد همان دیو سیرتی است که پدرم را کشت!
the shiny black back of monster whales
پشت درخشان و براق نهنگهای عظیم
the construction of another monster skyscraper
ساختمان یک آسمانخراش غولپیکر دیگر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «monster» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monster