با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Monster

ˈmɑːnstər ˈmɒnstə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    monsters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

countable B1
عفریت، هیولا، اعجوبه، عظیم‌الجثه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a monster apple
- سیب گنده و بدترکیب
- a sea monster
- هیولای دریایی
- When I was a child, I was afraid of monsters and bugbears.
- بچه که بودم از دیو و لولو می‌ترسیدم.
- A monster of a forest fire which is threatening our village.
- آتش‌سوزی سهمناکی که دهکده‌ی ما را تهدید می‌کند.
- This man is the monster who killed my father!
- این مرد همان دیو سیرتی است که پدرم را کشت!
- the shiny black back of monster whales
- پشت درخشان و براق نهنگ‌های عظیم
- the construction of another monster skyscraper
- ساختمان یک آسمان‌خراش غول‌پیکر دیگر
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monster

  1. noun giant animal; supernatural being
    Synonyms: abnormality, barbarian, beast, behemoth, brute, centaur, colossus, demon, devil, dragon, fiend, Frankenstein, freak, giant, hellion, horror, leviathan, lusus naturae, mammoth, miscreation, monstrosity, mutant, ogre, phoenix, savage, titan, villain, werewolf, whale

ارجاع به لغت monster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monster

لغات نزدیک monster

پیشنهاد بهبود معانی