گذشتهی ساده:
beastedشکل سوم:
beastedسومشخص مفرد:
beastsوجه وصفی حال:
beastingشکل جمع:
beastsچهارپا، حیوان، جانور
the king of beasts
سلطان حیوانات
dangerous to beast and man
خطرناک برای حیوان و انسان
wild beasts
جانوران وحشی
beasts of prey
جانوران شکارگر
the most dangerous beasts
خطرناکترین حیوانات
beasts of burden
چارپایان باربر
the beast in all of us
جنبهی حیوانی همهی ما
Your friend is such a beast!
رفیقت عجب حیوانی است!
to make a beast of oneself
وحشیگری کردن، مثل حیوان رفتار کردن
قدیمی هیولا، دیو، دد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
... otherwise you're a beast in the shape of a man
... ورنه ددی به صورت انسان مصوری
His behavior always brings out the beast in me.
رفتار او همیشه هیولای درون مرا بیدار میکند.
demons and beasts
دیو و دد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beast