فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Beast

biːst biːst

گذشته‌ی ساده:

beasted

شکل سوم:

beasted

سوم‌شخص مفرد:

beasts

وجه وصفی حال:

beasting

شکل جمع:

beasts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal C1

چهارپا، حیوان، جانور

the king of beasts

سلطان حیوانات

dangerous to beast and man

خطرناک برای حیوان و انسان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

wild beasts

جانوران وحشی

beasts of prey

جانوران شکارگر

the most dangerous beasts

خطرناک‌ترین حیوانات

beasts of burden

چارپایان باربر

the beast in all of us

جنبه‌ی حیوانی همه‌ی ما

Your friend is such a beast!

رفیقت عجب حیوانی است!

to make a beast of oneself

وحشی‌گری کردن، مثل حیوان رفتار کردن

noun countable

قدیمی هیولا، دیو، دد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

... otherwise you're a beast in the shape of a man

... ورنه ددی به صورت انسان مصوری

His behavior always brings out the beast in me.

رفتار او همیشه هیولای درون مرا بیدار می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

demons and beasts

دیو و دد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beast

  1. noun large wild animal; brute
    Synonyms:
    creature critter beastie brute quadruped pig swine varmint monster lower animal barbarian glutton fiend gargoyle monstrosity

ارجاع به لغت beast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beast

لغات نزدیک beast

پیشنهاد بهبود معانی