فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Glutton

ˈɡlʌtn ˈɡlʌtn

شکل جمع:

gluttons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

آدم پرخور، شکم‌پرست، شکمو، شکم‌باره

he is a glutton.

او شکمو است.

gluttony is one of the deadly sins.

شکم‌پرستی یکی از هفت گناه کبیره است.

noun

دارای علاقه یا ظرفیت زیاد برای کاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

he is a glutton for work.

در کار کردن حریص است.

he is a glutton for punishment.

هرچه تنبیهش بکنی، برایش کم است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glutton

  1. noun person who overeats
    Synonyms:
    pig hog stuffer gorger hefty eater gourmand gormandizer epicure sensualist

ارجاع به لغت glutton

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glutton» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glutton

لغات نزدیک glutton

پیشنهاد بهبود معانی