شکل جمع:
gluttonsآدم پرخور، شکمپرست، شکمو، شکمباره
he is a glutton.
او شکمو است.
gluttony is one of the deadly sins.
شکمپرستی یکی از هفت گناه کبیره است.
دارای علاقه یا ظرفیت زیاد برای کاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he is a glutton for work.
در کار کردن حریص است.
he is a glutton for punishment.
هرچه تنبیهش بکنی، برایش کم است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glutton» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glutton