همچنین به این شکل نیز نوشته میشود: varment
حیوان یا حشرهی موذی
The town council passed a resolution to control the varmint population in the city.
شورای شهر مصوبهای بهمنظور کنترل جمعیت حشرات موذی شهر تصویب کرد.
The family's garden was destroyed by a group of varments.
گروهی از حیوانات و حشرات موذی [محصولات] باغ این خانواده را نابود کردند.
شیطونبلا، رومخی، یارو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That varmint stole my wallet!
اون شیطونبلا کیف پولم رو دزدید.
I don't trust that varmint.
به اون یارو اعتماد ندارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «varmint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/varmint