با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Varnish

ˈvɑːrnɪʃ ˈvɑːnɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    varnishes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    لاک الکل، لاک الکل زدن به، جلازدن به، جلادادن، لعاب زدن به، دارای ظاهر خوب کردن، صیقلی کردن، جلا، صیقل
    • - literary varnish
    • - جلای ادبی
    • - The old table has lost its varnish.
    • - میز قدیمی جلای خود را از دست داده است.
    • - to varnish a table
    • - میزی را روغن جلا زدن
    • - I could see my face on the well-varnished hallway floor.
    • - می‌توانستم چهره‌ی خود را روی کف راهرو که خوب جلا داده شده بود، ببینم.
    • - They tried to varnish their daughter's defects.
    • - آنان کوشیدند که عیوب دخترشان را بپوشانند.
    • - nail varnish
    • - لاک ناخن
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد varnish

  1. verb add a layer to; embellish
    Synonyms: adorn, coat, cover, decorate, enamel, finish, gild, glaze, gloss, japan, lacquer, luster, paint, polish, shellac, surface, veneer, wash, wax
    Antonyms: strip

ارجاع به لغت varnish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «varnish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/varnish

لغات نزدیک varnish

پیشنهاد بهبود معانی