امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Varnish

ˈvɑːrnɪʃ ˈvɑːnɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    varnishes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
لاک الکل، لاک الکل زدن به، جلازدن به، جلادادن، لعاب زدن به، دارای ظاهر خوب کردن، صیقلی کردن، جلا، صیقل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- literary varnish
- جلای ادبی
- The old table has lost its varnish.
- میز قدیمی جلای خود را از دست داده است.
- to varnish a table
- میزی را روغن جلا زدن
- I could see my face on the well-varnished hallway floor.
- می‌توانستم چهره‌ی خود را روی کف راهرو که خوب جلا داده شده بود، ببینم.
- They tried to varnish their daughter's defects.
- آنان کوشیدند که عیوب دخترشان را بپوشانند.
- nail varnish
- لاک ناخن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد varnish

  1. verb add a layer to; embellish
    Synonyms:
    adorn coat cover decorate enamel finish gild glaze gloss japan lacquer luster paint polish shellac surface veneer wash wax
    Antonyms:
    strip

ارجاع به لغت varnish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «varnish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/varnish

لغات نزدیک varnish

پیشنهاد بهبود معانی