با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Villain

ˈvɪlən ˈvɪlən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    villains

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable
    ناکس، آدم پست، تبهکار، شریر، بدذات، پست
    • - Ozone is considered to be the chief villain in this process.
    • - ازن عمده‌ترین عامل مضر در این فرآیند محسوب می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد villain

  1. noun evil person
    Synonyms: antihero, blackguard, brute, caitiff, creep, criminal, devil, enfant terrible, evildoer, heel, libertine, lowlife, malefactor, mischief-maker, miscreant, offender, profligate, rapscallion, rascal, reprobate, scoundrel, sinner, wretch
    Antonyms: hero, heroine

Idioms

  • the villain of the piece

    مایه‌ی صد من شیر، باعث همه‌ی دردسرها، گناهکار اصلی

ارجاع به لغت villain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «villain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/villain

لغات نزدیک villain

پیشنهاد بهبود معانی