Mischief-maker

ˈmɪstʃiːfmeɪkər ˈmɪstʃiːfmeɪkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
شر به پا کن، دو به‌هم زن، مایه‌ی صدمن شیر، شهرآشوب، فتنه‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mischief-maker

  1. noun Someone who deliberately stirs up trouble
    Synonyms: troublemaker, rogue, scoundrel, gremlin, hellion, imp, trouble-maker, troubler, scamp, bad-hat

ارجاع به لغت mischief-maker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mischief-maker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mischief-maker

لغات نزدیک mischief-maker

پیشنهاد بهبود معانی