با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Imp

ɪmp ɪmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    imps

معنی

noun verb - transitive
بچه شریر و شیطان، جنی، مرد جوان، وصله، پیوند زدن، قلمه زدن (گیاه)، غرس کردن، افزودن، تکه دادن، تعمیرکردن، مجهز کردن، آزار دادن، مسخره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imp

  1. noun mischievous child, small person
    Synonyms: brat, demon, devil, deviling, devilkin, elf, fiend, gamin, gnome, gremlin, hellion, minx, pixie, puck, rascal, rogue, scamp, sprite, troll, tyke, urchin, villain

ارجاع به لغت imp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imp

لغات نزدیک imp

پیشنهاد بهبود معانی