گذشتهی ساده:
impactedشکل سوم:
impactedسومشخص مفرد:
impactsوجه وصفی حال:
impactingشکل جمع:
impactsضربت، فشار، تماس، اصابت، اثر شدید، ضربه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Music enhanced the impact of that scene.
موسیقی اثر آن صحنه را بیشتر کرد.
The sand reduced the violence of the impact.
شن شدت ضربه را کاهش داد.
The bomb exploded on impact.
بمب به مجرد اصابت منفجر شد.
the point of impact
نقطهی اصابت، کوستگاه
بههم فشردن، پیچیدن، زیر فشار قرار دادن، باشدت ادا کردن، باشدت اصابت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a substance impacted in the upper intestine
مادهای که در رودهی فوقانی گیر کرده
The mule lay impacted in the mud.
قاطر دراز به دراز در گل گیر افتاده بود.
The war did not impact upon me until my father was killed.
جنگ بر من اثری نداشت تا اینکه پدرم کشته شد.
(عامیانه) اثر داشتن، اثر کردن، کارساز بودن
How will misery impact on such a poet?
بدبختی چه تأثیری بر چنین شاعری خواهد داشت؟
the war's impact on commerce
اثر جنگ بر بازرگانی
The book has a deep and immediate impact on the reader.
آن کتاب خواننده را تحتتأثیر ژرف و فوری قرار میدهد.
اثر داشتن بر، تحتتأثیر قرار دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impact» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impact