سومشخص مفرد:
impactsوجه وصفی حال:
impactingبههم چسبیده، باهم جوش خورده (مثل انتهای استخوانهای شکسته)، باهم جمع شده، کارگذاشته شده، میان چیزی گیرکرده، تحت فشار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impacted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impacted