آخرین به‌روزرسانی:

Impacted

ɪmˈpæktɪd ɪmˈpæktɪd

سوم‌شخص مفرد:

impacts

وجه وصفی حال:

impacting

معنی

adjective

به‌هم چسبیده، باهم جوش خورده (مثل انتهای استخوان‌های شکسته)، باهم جمع شده، کارگذاشته شده، میان چیزی گیرکرده، تحت فشار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impacted

  1. verb have an effect upon
    Synonyms:
    affected effected contacted touched jolted forced banged smashed crushed pounded rocked blown struck crashed
  1. adjective wedged or packed in together
    Synonyms:
    wedged

سوال‌های رایج impacted

وجه وصفی حال impacted چی میشه؟

وجه وصفی حال impacted در زبان انگلیسی impacting است.

سوم‌شخص مفرد impacted چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد impacted در زبان انگلیسی impacts است.

ارجاع به لغت impacted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impacted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impacted

لغات نزدیک impacted

پیشنهاد بهبود معانی