ضربه، لطمه، بار، فشار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The brunt of the attack was concentrated on the left flank of the front.
لبهی تیز حمله در جناح چپ جبهه متمرکز شده بود.
Our factory was exposed to the full brunt of foreign competition.
رقابت (کارخانههای) خارجی کارخانهی ما را بهشدت تحت فشار گذاشته بود.
American soldiers bore the brunt of the casualties in the Battle of the Bulge.
سربازان امریکایی بخش عمدهی تلفات نبرد بالج را متحمل شدند.
بخش عمدهی کار شاقی را به عهده داشتن، بیشتر بار چیزی را متحمل شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brunt