گذشتهی ساده:
stressedشکل سوم:
stressedسومشخص مفرد:
stressesوجه وصفی حال:
stressingشکل جمع:
stressesاسترس، تنش، فشار روحی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Continued stress may result in stomach ulcer.
تنش مداوم ممکن است منجر به زخم معده بشود.
the stress of worry
تنش ناشی از نگرانی
Stress diseases are among the hazards of city life.
بیماریهای تنشی از جمله مخاطرات زندگی شهری هستند.
فشار، تأکید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to lay stress on a particular point
نکتهی ویژهای را مورد تأکید قرار دادن
In this class the stress is on grammar.
در این کلاس تأکید روی دستور زبان است.
(آواشناسی) تکیه
In the word "interesting" the stress is on the first syllable.
در واژهی "interesting" تکیه روی هجای اول است.
تقلا، مضیقه، سختی
تأکید کردن
The teacher stressed the importance of punctuality.
معلم روی اهمیت وقتشناسی تأکید کرد.
(آواشناسی) مشدد کردن، با فشار ادا کردن
a stressed syllable
هجای مؤکد
تحت فشار قرار دادن
The wind put great stress on the cable.
باد کابل سیم را تحت تنش زیاد قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stress» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stress