آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Smash

    smæʃ smæʃ

    گذشته‌ی ساده:

    smashed

    شکل سوم:

    smashed

    سوم‌شخص مفرد:

    smashes

    وجه وصفی حال:

    smashing

    شکل جمع:

    smashes

    معنی smash | جمله با smash

    verb - intransitive verb - transitive B2

    خرد کردن، شکستن، در هم شکستن، زدن، به‌ شدت زدن، از بین بردن، از بین رفتن، در هم کوبیدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    to smash a stone through a window

    سنگی را به طرف پنجره انداختن و آن را خرد کردن

    He smashed a fist in Akbar's face.

    مشت خود را محکم بر صورت اکبر فرود آورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The bomb smashed all the building's windows.

    بمب همه‌ی شیشه‌های ساختمان را خرد کرد.

    German tanks smashed their way into the city.

    تانک‌های آلمانی موانع مسیر خود را درهم کوبیدند و وارد شهر شدند.

    to smash a teacup

    فنجان چای را شکاندن

    to smash bombs into enemy positions

    پرتاب بمب بر مواضع دشمن

    to smash down a fence

    نرده‌ای را فرو کوبیدن

    The agents smashed the door in and entered.

    مأموران در را درهم کوبیدند و وارد شدند.

    to smash a chair

    صندلی را شکستن

    Our dreams of peace were smashed for ever.

    خواب‌و‌خیال‌های ما در مورد صلح برای همیشه تباه شد.

    we encountered the enemy and smashed them up!

    به دشمن برخوردیم و آنان را تار و مار کردیم!

    to smash up an organization

    سازمانی را درهم پاشاندن

    verb - intransitive

    (با چیزی) برخورد کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    He smashed into a tree.

    محکم خورد به یک درخت.

    The cold northerly wind was smashing against them.

    باد سرد شمالی خود را بر آنان می‌کوبید.

    noun countable

    خردشدگی، درهم‌شکستگی، ورشکستگی

    the smash of all his hopes

    از بین رفتن تمام امیدهای او

    the bank smashes of the 30's

    ورشکستگی بانک‌ها در سال‌های 1930

    noun countable

    موفقیت، کامیابی

    a musical smash

    نمایش موزیکال بسیار موفقیت‌آمیز

    That show was a box-office smash.

    آن نمایش از نظر فروش بلیط بسیار موفق بود.

    adjective

    ممتاز، برجسته، عالی

    She had a smash performance on stage last night.

    او دیشب اجرایی عالی روی صحنه داشت.

    This restaurant is known for its smash burgers.

    این رستوران به برگرهای ممتازش معروف است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد smash

    1. noun collision; defeat
      Synonyms:
      accident crash failure disaster destruction ruin collapse smash-up wreck bang blow slam whack wallop bash crack breaking breakdown downfall pile-up burst crack-up shattering boom blast sock welt wham debacle breakup
    1. noun great success
      Synonyms:
      hit sensation wow knockout
      Antonyms:
      failure loss
    1. verb break into pieces
      Synonyms:
      break crash hit crack shatter crush burst fragment split pound squash trash blast slam collide splinter fracture demolish clobber wallop slug bang squish pulverize disintegrate scrunch rive powder make mincemeat of break to smithereens belt
      Antonyms:
      fix mend
    1. verb defeat, destroy
      Synonyms:
      destroy demolish ruin wreck break up shatter disrupt overthrow overturn tear down lay waste decimate raze trash annihilate tumble lay in ruins destruct put out of action put out of commission
      Antonyms:
      lose fail

    Collocations

    go to smash

    کاملاٌ نابود شدن، تباه شدن

    شکست خوردن، موفق نشدن

    سوال‌های رایج smash

    گذشته‌ی ساده smash چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده smash در زبان انگلیسی smashed است.

    شکل سوم smash چی میشه؟

    شکل سوم smash در زبان انگلیسی smashed است.

    شکل جمع smash چی میشه؟

    شکل جمع smash در زبان انگلیسی smashes است.

    وجه وصفی حال smash چی میشه؟

    وجه وصفی حال smash در زبان انگلیسی smashing است.

    سوم‌شخص مفرد smash چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد smash در زبان انگلیسی smashes است.

    ارجاع به لغت smash

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «smash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smash

    لغات نزدیک smash

    • - smartweed
    • - smarty
    • - smash
    • - smash burger
    • - smashed
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.