گذشتهی ساده:
tumbledشکل سوم:
tumbledسومشخص مفرد:
tumblesوجه وصفی حال:
tumblingرقصیدن، جستوخیز کردن، پریدن، افتادن، لغزیدن، ناگهان افتادن، غلت خوردن، معلق خوردن، غلت، چرخش، آشفتگی، بههمریختگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Zarri tripped and tumbled down the stairs.
پای زری لغزید و از پلهها افتاد.
Stock prices have tumbled.
قیمت سهام سخت نزول کرده است.
The walls are tumbling down.
دیوارها در حال فرو ریختن هستند.
The children tumbled off the bus into the park.
بچهها از اتوبوس توی پارک ریختند.
It was a long time before she tumbled to what I meant.
مدت زیادی طول کشید تا منظورم شیرفهمش شد.
He tumbled his opponent to the ground and sat on his chest.
او حریف خود را بر زمین انداخت و روی سینهاش نشست.
Recently stock prices have taken a tumble.
اخیراً قیمت سهام افت کرده است.
(ماشین) رخت خشک کن
(عامیانه) ذکر خیر کسی را کردن (یا مورد ذکر خیر قرار گرفتن)، مهربانی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tumble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tumble