امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tumble

ˈtʌmbl ˈtʌmbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tumbled
  • شکل سوم:

    tumbled
  • سوم‌شخص مفرد:

    tumbles
  • وجه وصفی حال:

    tumbling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
رقصیدن، جست‌وخیز کردن، پریدن، افتادن، لغزیدن، ناگهان افتادن، غلت خوردن، معلق خوردن، غلت، چرخش، آشفتگی، به‌هم‌ریختگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Zarri tripped and tumbled down the stairs.
- پای زری لغزید و از پله‌ها افتاد.
- Stock prices have tumbled.
- قیمت سهام سخت نزول کرده است.
- The walls are tumbling down.
- دیوارها در حال فرو ریختن هستند.
- The children tumbled off the bus into the park.
- بچه‌ها از اتوبوس توی پارک ریختند.
- It was a long time before she tumbled to what I meant.
- مدت زیادی طول کشید تا منظورم شیرفهمش شد.
- He tumbled his opponent to the ground and sat on his chest.
- او حریف خود را بر زمین انداخت و روی سینه‌اش نشست.
- Recently stock prices have taken a tumble.
- اخیراً قیمت سهام افت کرده است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tumble

  1. verb fall or make fall awkwardly
    Synonyms:
    bowl down bring down descend dip disarrange disarray disorder disturb do a pratfall down drop fall headlong flatten floor flop go belly up go down hit the dirt jumble keel keel over knock down knock over level lose footing lose it mess up nose-dive pitch plummet plunge roll sag skid slip slump spill stumble take a header tip over topple toss trip unsettle upset

Collocations

Idioms

  • give (or get) a tumble

    (عامیانه) ذکر خیر کسی را کردن (یا مورد ذکر خیر قرار گرفتن)، مهربانی کردن

ارجاع به لغت tumble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tumble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tumble

لغات نزدیک tumble

پیشنهاد بهبود معانی