تیر ته کشتی، حمال کشتی، صفحات آهن ته کشتی، وارونه کردن [کشتی]، وارونه شدن، کشتی زغالکش، عوارض بندری،خنک کردن، مانع سر رفتن دیگ شدن، خنک شدن، دلسردشدن، (با over ) واژگون شدن، افتادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boat's ribs are attached to the keel.
دندههای قایق به ته تیر وصلند.
The boat keeled over and sank.
قایق چپه و غرق شد.
He was painting the outside of a boat that was keeled on the sands of the beach.
او داشت قسمت بیرون یک زورق یکوریشده روی شنهای ساحل را رنگ میزد.
I was so tired that I keeled over onto the sofa.
آنقدر خسته بودم که روی کاناپه از حال رفتم.
He keeled over after two or three drinks.
پس از دو سه تا مشروب از حال رفت.
1- در مسیر ثابت و بدون تکان و تزلزل، پابرجا 2- ثابت، یکنواخت، باثبات، بیتغییر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keel