آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Pass Out

    pæs aʊt pɑːs aʊt

    گذشته‌ی ساده:

    passed out

    شکل سوم:

    passed out

    سوم‌شخص مفرد:

    passes out

    وجه وصفی حال:

    passing out

    معنی pass out | جمله با pass out

    phrasal verb verb - intransitive B2

    بی‌هوش شدن، غش کردن، از حال رفتن، از هوش رفتن

    The intense pain made her pass out before the paramedics arrived.

    درد شدید باعث شد تا قبل‌از رسیدن امدادگران از حال برود.

    The heat was so intense that several spectators passed out during the game.

    شدت گرما به حدی بود که در جریان بازی چندین تماشاگر از هوش رفتند.

    phrasal verb

    انگلیسی بریتانیایی (نظامی) پشت‌سر گذاشتن، فارغ شدن، آزاد شدن، معاف شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    She couldn't wait to pass out of the academy and start her career as an officer.

    او نمی‌توانست صبر کند تا از آموزشگاه فارغ شود و کار خود را به‌عنوان افسر آغاز کند.

    Passing out of the military college was a milestone achievement for him and his family.

    پشت‌سر گذاشتن دانشکده‌ی نظامی برای او و خانواده‌اش دستاورد مهمی بود.

    phrasal verb

    انگلیسی آمریکایی پخش کردن، منتشر کردن

    Don't forget to pass out the party favors to all the guests.

    فراموش نکنید که هدایای مهمانی را به تمام مهمانان پخش کنید.

    Please help me pass out the flyers to everyone at the event.

    لطفاً به من کمک کنید تا آگهی‌ها را برای همه در این رویداد منتشر کنم.

    verb - intransitive

    مردن، فوت کردن، درگذشتن

    After the heartbreaking news, he seemed to pass out from grief.

    پس‌از این خبر دل‌خراش، به نظر می‌رسید که از اندوه فوت شده است.

    In the wild, many animals pass out when faced with a predator.

    در طبیعت، بسیاری از حیوانات هنگام مواجهه با شکارچی می‌میرند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pass out

    1. adjective unconscious
      Synonyms:
      asleep out cold knocked out blacked out out like a light anesthetized comatose dead to the world
    1. phrasal verb become unconscious, usually
      Synonyms:
      faint lose consciousness black out drop keel over swoon

    Collocations

    pass out of view

    از نظر ناپدید شدن، غیب شدن

    pass out of existence

    از میان رفتن، نابود شدن

    سوال‌های رایج pass out

    گذشته‌ی ساده pass out چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pass out در زبان انگلیسی passed out است.

    شکل سوم pass out چی میشه؟

    شکل سوم pass out در زبان انگلیسی passed out است.

    وجه وصفی حال pass out چی میشه؟

    وجه وصفی حال pass out در زبان انگلیسی passing out است.

    سوم‌شخص مفرد pass out چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pass out در زبان انگلیسی passes out است.

    ارجاع به لغت pass out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pass out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pass-out

    لغات نزدیک pass out

    • - pass on
    • - pass one's lips
    • - pass out
    • - pass out of existence
    • - pass out of view
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.