فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pass Out

pæs aʊt pɑːs aʊt

گذشته‌ی ساده:

passed out

شکل سوم:

passed out

سوم‌شخص مفرد:

passes out

وجه وصفی حال:

passing out

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive B2

بی‌هوش شدن، غش کردن، از حال رفتن، از هوش رفتن

The intense pain made her pass out before the paramedics arrived.

درد شدید باعث شد تا قبل‌از رسیدن امدادگران از حال برود.

The heat was so intense that several spectators passed out during the game.

شدت گرما به حدی بود که در جریان بازی چندین تماشاگر از هوش رفتند.

phrasal verb

انگلیسی بریتانیایی (نظامی) پشت‌سر گذاشتن، فارغ شدن، آزاد شدن، معاف شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She couldn't wait to pass out of the academy and start her career as an officer.

او نمی‌توانست صبر کند تا از آموزشگاه فارغ شود و کار خود را به‌عنوان افسر آغاز کند.

Passing out of the military college was a milestone achievement for him and his family.

پشت‌سر گذاشتن دانشکده‌ی نظامی برای او و خانواده‌اش دستاورد مهمی بود.

phrasal verb

انگلیسی آمریکایی پخش کردن، منتشر کردن

Don't forget to pass out the party favors to all the guests.

فراموش نکنید که هدایای مهمانی را به تمام مهمانان پخش کنید.

Please help me pass out the flyers to everyone at the event.

لطفاً به من کمک کنید تا آگهی‌ها را برای همه در این رویداد منتشر کنم.

verb - intransitive

مردن، فوت کردن، درگذشتن

After the heartbreaking news, he seemed to pass out from grief.

پس‌از این خبر دل‌خراش، به نظر می‌رسید که از اندوه فوت شده است.

In the wild, many animals pass out when faced with a predator.

در طبیعت، بسیاری از حیوانات هنگام مواجهه با شکارچی می‌میرند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pass out

  1. phrasal verb become unconscious, usually
    Synonyms:
    faint lose consciousness black out drop keel over swoon
  1. phrasal verb distribute (to hand out)
  1. adjective unconscious
    Synonyms:
    asleep out cold knocked out blacked out out like a light anesthetized comatose dead to the world

Collocations

pass out of view

از نظر ناپدید شدن، غیب شدن

pass out of existence

از میان رفتن، نابود شدن

ارجاع به لغت pass out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pass out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pass-out

لغات نزدیک pass out

پیشنهاد بهبود معانی