گذشتهی ساده:
passed outشکل سوم:
passed outسومشخص مفرد:
passes outوجه وصفی حال:
passing outبیهوش شدن، غش کردن، از حال رفتن، از هوش رفتن
The intense pain made her pass out before the paramedics arrived.
درد شدید باعث شد تا قبلاز رسیدن امدادگران از حال برود.
The heat was so intense that several spectators passed out during the game.
شدت گرما به حدی بود که در جریان بازی چندین تماشاگر از هوش رفتند.
انگلیسی بریتانیایی (نظامی) پشتسر گذاشتن، فارغ شدن، آزاد شدن، معاف شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She couldn't wait to pass out of the academy and start her career as an officer.
او نمیتوانست صبر کند تا از آموزشگاه فارغ شود و کار خود را بهعنوان افسر آغاز کند.
Passing out of the military college was a milestone achievement for him and his family.
پشتسر گذاشتن دانشکدهی نظامی برای او و خانوادهاش دستاورد مهمی بود.
انگلیسی آمریکایی پخش کردن، منتشر کردن
Don't forget to pass out the party favors to all the guests.
فراموش نکنید که هدایای مهمانی را به تمام مهمانان پخش کنید.
Please help me pass out the flyers to everyone at the event.
لطفاً به من کمک کنید تا آگهیها را برای همه در این رویداد منتشر کنم.
مردن، فوت کردن، درگذشتن
After the heartbreaking news, he seemed to pass out from grief.
پساز این خبر دلخراش، به نظر میرسید که از اندوه فوت شده است.
In the wild, many animals pass out when faced with a predator.
در طبیعت، بسیاری از حیوانات هنگام مواجهه با شکارچی میمیرند.
از نظر ناپدید شدن، غیب شدن
از میان رفتن، نابود شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pass out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pass-out