گذشتهی ساده:
plungedشکل سوم:
plungedسومشخص مفرد:
plungesوجه وصفی حال:
plungingشکل جمع:
plungesغوطه، شیرجه، گودال عمیق، سرازیری تند، سقوط سنگین، فرو بردن، غوطهورساختن، شیب تند پیدا کردن، شیرجه رفتن، ناگهان داخل شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He plunged his sword into the lion's belly.
شمشیرش را در شکم شیر فرو کرد.
to plunge an oar into the water
پارو را در آب فرو بردن
They plunged the country into debt.
آنها کشور را تا خرخره بدهکار کردند.
He plunged the rod into the pipe to clear it.
او میله را در لوله فرو کرد تا آن را باز کند.
She fell off the rock and plunged into the river.
از صخره پرت شد و در رود افتاد.
The country plunged into war and blood.
کشور در جنگ و خون غوطهور گردید.
He plunged himself into dissipation.
در عیش و عشرت غوطهور شد.
Share prices plunged.
قیمت سهام تنزل شدید کرد.
The road turns and plunges.
جاده میپیچد و بهشدت سراشیب میشود.
She was wearing a dress with a plunging neckline.
پیراهنی با یقهی چاکدار پوشیده بود.
a plunge into chaos
غوطهوری در هرجومرج
a refreshing plunge in the lake
شنای مفرح در دریاچه
(معمولاً پس از فکر طولانی و تردید) کاری را شروع کردن، دل به دریا زدن، دستبهکار شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plunge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plunge