فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Plunk

plʌŋk plʌŋk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb interjection

صدای تند و خشن درآوردن، قار‌قار کردن، تلپی افتادن، وزش، ضربت، با صدای تلپ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She started plunking the (strings on the) guitar.

شروع کرد به گیتار زدن.

The fat lady plunked in the chair.

زن چاق تلپی روی صندلی نشست.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He plunked the books on the table.

کتاب‌ها را تالاپی روی میز انداخت.

the plunk of a kamancheh

صدای ونگ‌ونگ کمانچه

the plunk of horse hooves

صدای تاپ‌تاپ سم اسب‌ها

plunk in the center

درست در وسط

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plunk

  1. verb throw down
    Synonyms:
    drop dump unload plonk plop plump

Phrasal verbs

plunk down

(عامیانه) پرداختن، سلفیدن

ارجاع به لغت plunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plunk

لغات نزدیک plunk

پیشنهاد بهبود معانی