آخرین به‌روزرسانی:

Swoop

swuːp swuːp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

(درمورد شاهین) به‌سرعت پایین آمدن، قاپیدن، چپاول کردن، از بین بردن، حرکت سریع نزولی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The eagle swooped down and carried the baby rabbit away.

عقاب شیرجه رفت و بچه خرگوش را برد.

Helicopters swooped down toward us.

هلی‌کوپترها به‌سوی ما به‌سرعت پایین آمدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

British intelligence swooped him off to London.

دستگاه جاسوسی انگلیس او را در ربود و به لندن برد.

Armed police swooped on the thieves.

افراد پلیس مسلح ریختند سر دزدان.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swoop

  1. verb descend quickly
    Synonyms:
    fall rush slide dive plummet plunge sweep stoop pounce
    Antonyms:
    ascend

Idioms

in (or at) one fell swoop

در یک وهله، با یک عمل، با یک ضربه

ارجاع به لغت swoop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swoop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swoop

لغات نزدیک swoop

پیشنهاد بهبود معانی