گذشتهی ساده:
saggedشکل سوم:
saggedسومشخص مفرد:
sagsوجه وصفی حال:
saggingخم شدن، فرو نشستن، از وسط خم شدن، آویزان شدن،صعیف شدن، شکم دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ceiling is sagging.
سقف شکم داده است.
A thin wooden shelf sags easily.
طاقچهی چوبی نازک زود شکم میدهد.
As a result of the rain, one side of the curtain has sagged.
یک طرف پرده در اثر باران کیس کرده است.
sagging
فروهشته
When he saw the tiger, his knees sagged.
وقتی پلنگ را دید زانوهایش سست شد.
When we get old, our skin sags.
وقتی پیر میشویم، پوست بدن ما شل میشود.
One of the pillars of the bridge has sagged.
یکی از پایههای پل نشست کرده است.
sagging spirits
روحیهی درحال نزول
The price of petroleum has sagged in world markets.
بهای نفت در بازارهای جهانی افت کرده است.
sag to leeward
در مسیر باد حرکت کردن
There is too much sag in this bed.
شکم دادگی این تختخواب زیاد است.
the sudden sag in prices
افت ناگهانی قیمتها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sag