Sinkhole

ˈsɪŋkhoʊl ˈsɪŋkhəʊl ˈsɪŋkhəʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sinkholes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
زمین‌شناسی فروچاله، فروگودال، کارست‌چال (فرورفتگی‌ طبیعی که به دلیل فرایندهای کارستی در سطح زمین به وجود می‌آید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The geologists were studying the formation process of the massive sinkhole.
- زمین‌شناسان در حال بررسی روند شکل‌گیری فروچاله‌ی عظیم بودند.
- Explorers stumbled upon a hidden sinkhole while trekking through the dense forest.
- کاوشگران هنگام پیاده‌روی در جنگل انبوه به طور تصادفی به کارست‌چال مخفی برخورد کردند.
noun countable
گودال (بزرگ) (که به طور ناگهانی در زمین ظاهر می‌شود)
- The sinkhole swallowed the entire car, leaving only its roof visible.
- گودال کل خودرو را بلعید و تنها سقف آن نمایان بود.
- The construction crew had to halt their work due to the discovery of a dangerous sinkhole.
- خدمه‌ی ساخت‌وساز مجبور شدند کار خود را به دلیل کشف گودال خطرناک متوقف کنند.
noun countable
کامپیوتر سینک‌چاله (بخشی از شبکه‌ی کامپیوتری یا سرور که فعالیت اینترنت به آن هدایت می شود تا نتواند به بخشی که هدف آن است آسیب برساند)
- The sinkhole redirected all incoming traffic to a secure server.
- سینک‌چاله تمام ترافیک ورودی را به یک سرور امن هدایت کرد.
- The IT team set up a sinkhole to divert suspicious internet traffic away from critical systems.
- تیم فناوری اطلاعات برای منحرف کردن ترافیک اینترنت مشکوک از سیستم‌های حیاتی، سینک‌چاله را ایجاد کرد.
noun
منجلاب
- He was drawn into a sinkhole of vice.
- به منجلاب فسق‌وفجور کشیده شد.
- She fell into a deep sinkhole of evil when she joined the criminal organization.
- وقتی به باند خلافکار پیوست، در منجلاب عمیق از شرارت فرو رفت.
noun
مجازی سوراخ، چاله، گودال (به ویژه از نظر مالی)
- Investing in that company was a complete sinkhole; we lost everything.
- سرمایه‌گذاری در آن شرکت سوراخ به‌تمام‌معنا بود؛ ما همه چیز را از دست دادیم.
- The renovation of the old house turned into a financial sinkhole for the owners.
- نوسازی این خانه‌ی قدیمی به گودالی مالی برای مالکان آن تبدیل شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sinkhole

  1. noun An area sunk below its surroundings
    Synonyms: sink, basin, concavity, depression, dip, hollow, pit, sag, swallow-hole

ارجاع به لغت sinkhole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sinkhole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sinkhole

لغات نزدیک sinkhole

پیشنهاد بهبود معانی