با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Distortion

ˌdɪˈstɔːrʃn̩ dɪˈstɔːʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    distortions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
تحریف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a distortion of news for propaganda purposes
- تحریف اخبار به‌منظور هدف‌های تبلیغاتی
- The politician's distortion of the facts misled the public.
- تحریف واقعیت‌ها توسط سیاست‌مداران، افکار عمومی را گمراه کرد.
noun countable uncountable
تغییر، اعوجاج، کژی، کجی، ناراستی، انحنا، پیچیدگی، خمیدگی
- a distortion of the car chassis resulting from collision
- کجی شاسی اتومبیل در اثر تصادف
- a distortion of the facial muscles
- انحنای عضلات صورت
noun uncountable
موسیقی دیستورشن، اوردرایو، فاز (به معنای تغییر شکل عمدی سیگنال صوتی گیتار برای ایجاد صدایی خشن‌تر، سنگین‌تر و پرقدرت‌تر است.)
- The film's soundtrack had a noticeable distortion in certain scenes.
- موسیقی متن فیلم در برخی صحنه‌ها دیستورشن محسوسی داشت.
- The radio station's signal was weak, causing distortion in the broadcast.
- سیگنال ایستگاه رادیویی ضعیف بود و باعث ایجاد اوردرایو در پخش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distortion

  1. noun deformity; falsification
    Synonyms: baloney, bend, bias, BS, buckle, coloring, contortion, crock, crookedness, exaggeration, intorsion, jazz, jive, lie, line, malconformation, malformation, misinterpretation, misrepresentation, misshape, misstatement, misuse, mutilation, perversion, slant, smoke, story, tall story, torture, twist, twistedness, warp
    Antonyms: beauty, clarity, perfection

Collocations

لغات هم‌خانواده distortion

ارجاع به لغت distortion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distortion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distortion

لغات نزدیک distortion

پیشنهاد بهبود معانی