آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Contortion

kənˈtɔːrʃn kənˈtɔːʃn

معنی contortion | جمله با contortion

noun

ازشکل اندازی، کج کردن، شکنج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The contortions of the man who had been shot.

کج و کولگی قیافه‌ی مردی که تیر خورده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد contortion

  1. noun distortion, mutilation
    Synonyms:
    ugliness deformity deformation distortion crookedness twist malformation mutilation dislocation unsightliness misshapement wryness grimace pout anamorphosis
    Antonyms:

Collocations

to go through contortions

کج و معوج کردن یا شدن، از شکل افتادن

ارجاع به لغت contortion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contortion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contortion

لغات نزدیک contortion

پیشنهاد بهبود معانی