فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pout

paʊt paʊt

گذشته‌ی ساده:

pouted

شکل سوم:

pouted

سوم‌شخص مفرد:

pouts

وجه وصفی حال:

pouting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

لب کلفتی، جلو‌آمدگی لب‌ها، لب‌ولوچه را جمع کردن، لب را به زیر آویختن، اخم کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The child pouted and was about to cry.

بچه لبش ورچید و در شرف گریه کردن بود.

as soon as she saw the broken dish, she pouted and...

تا بشقاب شکسته را دید لب‌ولوچه‌اش آویزان شد و ...

نمونه‌جمله‌های بیشتر

"These children are killing me!" She pouted.

با اخم‌وتخم گفت: «این بچه‌ها دارند جانم را به لب می‌آورند!»

She pouted her lips for a kiss.

لب‌های خود را برای بوسیدن غنچه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pout

  1. noun sad face
    Synonyms:
    frown sullen look long face glower moue
    Antonyms:
    smile grin
  1. verb make a sad face; be sad
    Synonyms:
    frown sulk mope grouch grump make a long face be sullen be moody be cross be in bad mood be petulant stick one’s lip out make a moue
    Antonyms:
    smile grin

ارجاع به لغت pout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pout

لغات نزدیک pout

پیشنهاد بهبود معانی