با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pout

paʊt paʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pouted
  • شکل سوم:

    pouted
  • سوم‌شخص مفرد:

    pouts
  • وجه وصفی حال:

    pouting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
لب کلفتی، جلو‌آمدگی لب‌ها، لب‌ولوچه را جمع کردن، لب را به زیر آویختن، اخم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The child pouted and was about to cry.
- بچه لبش ورچید و در شرف گریه کردن بود.
- as soon as she saw the broken dish, she pouted and...
- تا بشقاب شکسته را دید لب‌ولوچه‌اش آویزان شد و ...
- "These children are killing me!" She pouted.
- با اخم‌وتخم گفت: «این بچه‌ها دارند جانم را به لب می‌آورند!»
- She pouted her lips for a kiss.
- لب‌های خود را برای بوسیدن غنچه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pout

  1. noun sad face
    Synonyms: frown, glower, long face, moue, sullen look
    Antonyms: grin, smile
  2. verb make a sad face; be sad
    Synonyms: be cross, be in bad mood, be moody, be petulant, be sullen, frown, grouch, grump, make a long face, make a moue, mope, stick one’s lip out, sulk
    Antonyms: grin, smile

ارجاع به لغت pout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pout

لغات نزدیک pout

پیشنهاد بهبود معانی