با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sulk

sʌlk sʌlk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sulked
  • شکل سوم:

    sulked
  • سوم شخص مفرد:

    sulks
  • وجه وصفی حال:

    sulking

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
قهر، اخم، ترشرویی، بد‌اخمی کردن
- He has been sulking for hours about having failed the exam.
- او ساعت‌ها است که به‌دلیل رد شدن در امتحان خلقش توهم رفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sulk

  1. verb pout
    Synonyms: be down in the mouth, be in a huff, be morose, be out of sorts, be silent, brood, frown, gloom, glower, gripe, grouse, grump, look sullen, lower, moon, mope, scowl, take on
    Antonyms: be happy, grin, smile

ارجاع به لغت sulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sulk

لغات نزدیک sulk

پیشنهاد بهبود معانی