گذشتهی ساده:
sulkedشکل سوم:
sulkedسومشخص مفرد:
sulksوجه وصفی حال:
sulkingقهر، اخم، ترشرویی، بداخمی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has been sulking for hours about having failed the exam.
او ساعتها است که بهدلیل رد شدن در امتحان خلقش توهم رفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sulk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sulk