آخرین به‌روزرسانی:

Sulk

sʌlk sʌlk

گذشته‌ی ساده:

sulked

شکل سوم:

sulked

سوم‌شخص مفرد:

sulks

وجه وصفی حال:

sulking

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive

قهر، اخم، ترشرویی، بد‌اخمی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He has been sulking for hours about having failed the exam.

او ساعت‌ها است که به‌دلیل رد شدن در امتحان خلقش توهم رفته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sulk

  1. verb pout
    Synonyms:
    frown scowl glower gloom grump gripe grouse look sullen mope brood lower be silent be morose be out of sorts be down in the mouth be in a huff moon take on
    Antonyms:
    smile grin be happy

ارجاع به لغت sulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sulk

لغات نزدیک sulk

پیشنهاد بهبود معانی