گذشتهی ساده:
frownedشکل سوم:
frownedسومشخص مفرد:
frownsوجه وصفی حال:
frowningشکل جمع:
frownsاخم کردن، روی در هم کشیدن، چین به ابرو انداختن، سگرمههای خود را در هم کشیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
When she saw us, she frowned.
وقتی ما را دید، اخم کرد.
He raised his hand and frowned at his watch.
دست خود را بالا آورد و با اخم به ساعتش نگاه کرد.
اخم، اخموتخم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an old man with a perpetual frown
پیرمردی با اخم همیشگی
When he saw me, his frown became deeper.
وقتی مرا دید، اخموتخم او شدیدتر شد.
ناپسند شمردن، نپسندیدن (با اخم)
The natives frowned upon the way we dressed.
بومیان از طرز لباس پوشیدن ما خوششان نمیآمد.
Gambling is frowned upon in this country.
در این کشور قمار را بد میدانند.
ناپسند شمردن، ناخشنودی نشان دادن، مذموم شمردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frown