Frown

fraʊn fraʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    frowned
  • شکل سوم:

    frowned
  • سوم‌شخص مفرد:

    frowns
  • وجه وصفی حال:

    frowning
  • شکل جمع:

    frowns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
اخم کردن، روی در هم کشیدن، چین به ابرو انداختن، سگرمه‌های خود را در هم کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- When she saw us, she frowned.
- وقتی ما را دید، اخم کرد.
- He raised his hand and frowned at his watch.
- دست خود را بالا آورد و با اخم به ساعتش نگاه کرد.
noun countable
اخم، اخم‌وتخم
- an old man with a perpetual frown
- پیرمردی با اخم همیشگی
- When he saw me, his frown became deeper.
- وقتی مرا دید، اخم‌وتخم او شدیدتر شد.
verb - intransitive verb - transitive
ناپسند شمردن، نپسندیدن (با اخم)
- The natives frowned upon the way we dressed.
- بومیان از طرز لباس پوشیدن ما خوششان نمی‌آمد.
- Gambling is frowned upon in this country.
- در این کشور قمار را بد می‌دانند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frown

  1. verb scowl
    Synonyms: cloud up, do a slow burn, give a dirty look, give the evil eye, glare, gloom, glower, grimace, knit brows, look black, look daggers, look stern, lower, pout, sulk
    Antonyms: grin, smile
  2. verb disapprove
    Synonyms: deprecate, discommend, discountenance, discourage, disesteem, disfavor, dislike, look askance at, not take kindly to, object, show displeasure, take a dim view of
    Antonyms: approve, condone, encourage

Phrasal verbs

  • frown upon (or on)

    ناپسند شمردن، ناخشنودی نشان دادن، مذموم شمردن

ارجاع به لغت frown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frown

لغات نزدیک frown

پیشنهاد بهبود معانی