خودسرانه، با خودرأیی، با سرکشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She frowardly refused to follow the rules set by the committee.
او با سرکشی از پیروی از قوانین تعیینشده توسط کمیته امتناع کرد.
The child spoke frowardly, ignoring his parents' warnings.
کودک خودسرانه با نادیده گرفتن هشدارهای پدر و مادرش حرف میزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frowardly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frowardly