گذشتهی ساده:
grinnedشکل سوم:
grinnedسومشخص مفرد:
grinsوجه وصفی حال:
grinningشکل جمع:
grinsلبخند، پوزخند، نیشخند (به پهنای صورت)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He greeted us with a suspicious grin.
با پوزخند مشکوکی به ما سلام کرد.
He couldn't help but break into a mischievous grin.
او نتوانست جلوی نیشخند شیطنتآمیزش را بگیرد.
لبخند زدن (به پهنای صورت)، نیش (کسی) باز شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When she saw her son, she grinned.
پسرش را که دید، نیشش باز شد.
The child couldn't help but grin with delight when they received a surprise gift.
وقتی کودک هدیهی غافلگیرکنندهای گرفت نتوانست لبخندی از روی خوشحالی نزند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grin