آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Distorted

dɪˈstɔːrt̬ɪd dɪˈstɔːtɪd

سوم‌شخص مفرد:

distorts

وجه وصفی حال:

distorting

صفت تفضیلی:

more distorted

صفت عالی:

most distorted

معنی distorted | جمله با distorted

adjective

(تا حدی که زشت به نظر می‌رسد) شکل غیرطبیعی به‌خود گرفته، تغییرشکل‌یافته، بدشکل‌شده، از ریخت‌افتاده، کج‌وکوله‌شده

Everything looks distorted through the glass.

همه چیز از پشت شیشه کج‌و‌معوج به نظر می‌رسد.

His face was distorted in agony.

صورتش از شدت عذاب شکل غیرطبیعی به‌خود گرفته بود.

adjective

تحریف‌شده، منحرف‌شده، اعوجاع‌یافته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a distorted belief

باوری تحریف‌شده

People who are mentally ill tend to interpret events in a distorted way.

کسانی که بیمار روانی هستند تمایل دارند رویدادها را به شیوه‌ای اعوجاع‌یافته و تحریف‌شده تفسیر کنند.

adjective

(صدا—زمانی که در سیگنال اصلی تغییر غیرمنتظره‌ای به وجود آید) دیستورت‌شده

The sound is distorted.

صدا دیستورت شده است.

A distorted voice came from the speakers.

صدای دیستورت‌شده‌ای از اسپیکرها به گوش می‌رسید.

adjective

(به‌ویژه به‌گونه‌ای که چیزی بدتر از قبل شده باشد) به‌هم‌ریخته، تغییریافته، تغییرکرده

My sleep schedule is distorted.

برنامه‌ی خواب من به‌هم‌ریخته است.

The economy has become very distorted.

اقتصاد بسیار به‌هم‌ریخته شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد distorted

  1. verb twist and press out of shape
    Synonyms:
    twisted deformed contorted warped strained wrenched writhed collapsed sagged slumped declined deteriorated knotted wrung molten
  1. verb form into a spiral shape
    Synonyms:
    twisted contorted deformed warped disfigured crushed twined
  1. verb affect as in thought or feeling
    Synonyms:
    altered deceived misrepresented falsified twisted perverted warped loaded colored skewed doctored garbled bent misconstrued misinterpreted mangled deformed disfigured belied wrenched
    Antonyms:
    beautified
  1. adjective having an intended meaning altered or misrepresented
    Synonyms:

لغات هم‌خانواده distorted

  • adjective
    distorted

سوال‌های رایج distorted

وجه وصفی حال distorted چی میشه؟

وجه وصفی حال distorted در زبان انگلیسی distorting است.

سوم‌شخص مفرد distorted چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد distorted در زبان انگلیسی distorts است.

صفت تفضیلی distorted چی میشه؟

صفت تفضیلی distorted در زبان انگلیسی more distorted است.

صفت عالی distorted چی میشه؟

صفت عالی distorted در زبان انگلیسی most distorted است.

ارجاع به لغت distorted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distorted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distorted

لغات نزدیک distorted

پیشنهاد بهبود معانی