سومشخص مفرد:
distortsوجه وصفی حال:
distortingصفت تفضیلی:
more distortedصفت عالی:
most distorted(تا حدی که زشت به نظر میرسد) شکل غیرطبیعی بهخود گرفته، تغییرشکلیافته، بدشکلشده، از ریختافتاده، کجوکولهشده
Everything looks distorted through the glass.
همه چیز از پشت شیشه کجومعوج به نظر میرسد.
His face was distorted in agony.
صورتش از شدت عذاب شکل غیرطبیعی بهخود گرفته بود.
تحریفشده، منحرفشده، اعوجاعیافته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a distorted belief
باوری تحریفشده
People who are mentally ill tend to interpret events in a distorted way.
کسانی که بیمار روانی هستند تمایل دارند رویدادها را به شیوهای اعوجاعیافته و تحریفشده تفسیر کنند.
(صدا—زمانی که در سیگنال اصلی تغییر غیرمنتظرهای به وجود آید) دیستورتشده
The sound is distorted.
صدا دیستورت شده است.
A distorted voice came from the speakers.
صدای دیستورتشدهای از اسپیکرها به گوش میرسید.
(بهویژه بهگونهای که چیزی بدتر از قبل شده باشد) بههمریخته، تغییریافته، تغییرکرده
My sleep schedule is distorted.
برنامهی خواب من بههمریخته است.
The economy has become very distorted.
اقتصاد بسیار بههمریخته شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distorted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distorted