فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gnarled

nɑːrld nɑːld

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

گره‌دار، پیچ‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

A gnarled old oak tree stood at the entrance.

یک درخت بلوط کهن و پرپیچ‌وگره در جلو ورودی قرار داشت.

The old farmer's hands were gnarled.

دستان پیرمرد روستایی زبر و پینه خورده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gnarled

  1. adjective knotted
    Synonyms:
    twisted bent crooked deformed distorted rough gnarly contorted out of shape rugged wrinkled tortured knurled weather-beaten leathery
    Antonyms:
    straight untwisted unbent uncurled

ارجاع به لغت gnarled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gnarled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gnarled

لغات نزدیک gnarled

پیشنهاد بهبود معانی