آخرین به‌روزرسانی:

Knurled

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

گره‌دار، گره‌گره، دندانه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

It was knurled on the surface.

سطحش دندانه‌دار بود.

knurled edges

لبه‌های دندانه‌دار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knurled

  1. adjective knotted
    Synonyms:
    knotty rough knobby bumpy gnarled coarse

ارجاع به لغت knurled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knurled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knurled

لغات نزدیک knurled

پیشنهاد بهبود معانی