آخرین به‌روزرسانی:

Gnarl

ˈnɑːrl ɡnarl

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive

پیچ دادن، گره‌دار کردن، (چوب)گره درخت یا چوب، غرولند، زوزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the rustic old man's gnarled fingers

انگشتان زبر و پینه بسته پیرمرد روستایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gnarl

  1. verb make complaining remarks or noises under one's breath
    Synonyms:
    murmur mutter grumble croak
  1. noun something twisted and tight and swollen
    Synonyms:
    knot

ارجاع به لغت gnarl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gnarl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gnarl

لغات نزدیک gnarl

پیشنهاد بهبود معانی