با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mutter

ˈmʌt̬ər ˈmʌtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb B2
    من‌من، غرغر، لند‌لند، سخن زیر لب، من‌من کردن، جویده سخن گفتن، غرغر کردن
    • - He muttered something and went out of the room.
    • - او زیر لب چیزی گفت و از در خارج شد.
    • - The workers were angry and muttering the word "strike."
    • - کارگران خشمگین بودند و کلمه‌ی «اعتصاب» را زیر لب تکرار می‌کردند.
    • - When she saw her exam grade, she began to mutter.
    • - وقتی که نمر‌ه‌ی امتحان خود را دید، شروع کرد به غرولند کردن.
    • - the mutterings of the distant clouds
    • - غرش ابرهای دوردست
    • - the muttering of the waves on the rocky shore
    • - هیاهوی امواج بر ساحل سنگی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mutter

  1. verb grumble, mumble
    Synonyms: complain, croak, groan, grouch, grouse, growl, grunt, moan, muddle, murmur, rumble, snarl, sputter, swallow, whisper
    Antonyms: speak clearly

ارجاع به لغت mutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mutter

لغات نزدیک mutter

پیشنهاد بهبود معانی