Skewed

skjud skjud
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اریب، مورب، نامتناسب، نامتوازن، چوله، کج، خمیده، منحنی، منحرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the skewed perspective of the painting
- چشم‌انداز مورب نقاشی
- The survey results were skewed due to a limited range of participants.
- نتایج تحقیق به خاطر تعداد محدود شرکت‌کنندگان چوله بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skewed

  1. verb Turn or place at an angle
    Synonyms: angled, slanted, veered, twisted, turned, swerved, squinted, slipped, glanced, distorted, blundered, biassed
    Antonyms: aligned
  2. verb To turn aside sharply from a straight course
    Synonyms: yawed, veered, swerved, slued, sheered, cut, chopped
  3. adjective Having an oblique or slanting direction or position
    Synonyms: skew

ارجاع به لغت skewed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skewed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skewed

لغات نزدیک skewed

پیشنهاد بهبود معانی