با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Misshapen

ˌmɪsˈʃeɪpən / / mɪˈʃeɪ- ˌmɪsˈʃeɪpən / / mɪˈʃeɪ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بدشکل،ناقص‌الخلقه،کج‌آفریده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the misshapen limbs of that leper
- اندام‌های از شکل‌افتاده‌ی آن جذامی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misshapen

  1. adjective deformed
    Synonyms: askew, awry, bent, blemished, bowed, buckled, contorted, crooked, curved, damaged, disfigured, disjointed, distorted, grotesque, ill-made, irregular, malformed, mangled, marred, out of shape, twisted, ugly, unshapely, warped

لغات هم‌خانواده misshapen

ارجاع به لغت misshapen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misshapen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misshapen

لغات نزدیک misshapen

پیشنهاد بهبود معانی