آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Askew

əˈskjuː əˈskjuː əˈskjuː əˈskjuː

معنی askew | جمله با askew

adjective

یک‌وری، کج‌وکوله، کج، نامیزان، مورب

His hair was a mess and his tie was askew.

مویش شلخته و کراواتش یک‌وری بود.

The painter noticed that the frame was slightly askew and fixed it.

نقاش متوجه شد قاب کمی نامیزان است و آن را درست کرد.

adverb

به حالت کج، به‌صورت نامیزان، مایل، یک‌وری، مورب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She leaned the painting askew on purpose to make it look artistic.

او عمداً تابلو را به‌صورت مورب تکیه داد تا جلوه‌ی هنری‌تری پیدا کند.

The poster hung askew, as if someone had bumped into it.

پوستر به حالت کج آویزان بود، انگار کسی به آن خورده باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد askew

  1. adjective crooked
    Synonyms:
    crooked bent twisted curved lopsided slanted slanting oblique awry askance obliquely to one side off-center turned cockeyed zigzag topsy-turvey aslant yaw ways buckled knotted catawampus crookedly

ارجاع به لغت askew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «askew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/askew

لغات نزدیک askew

پیشنهاد بهبود معانی