آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Perverted

pərˈvɜrːt̬ɪd pəˈvɜːtɪd

معنی perverted | جمله با perverted

adjective

(به‌ویژه از نظر جنسی) کژراه، منحرف

His perverted behavior caused his expulsion.

رفتار انحرافی او موجب اخراجش گردید.

adjective

گمراه، دچار ضلالت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
adjective

تحریف‌شده، دژ کاربرده، واتگشت شده

A sentence whose meaning has been perverted.

جمله‌ای که معنی آن تحریف شده است.

adjective

نامعقول

adjective

نابهنجار

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد perverted

  1. adjective immoral, evil
    Synonyms:
    wicked corrupt depraved vicious tainted debauched abnormal deviant twisted monstrous sick aberrant distorted polluted outraged impaired grotesque queer unnatural vitiated misguided corrupted defiled vitiate deviating abandoned misused abused contorted kinky foreign
    Antonyms:

ارجاع به لغت perverted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perverted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perverted

لغات نزدیک perverted

پیشنهاد بهبود معانی