آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Queer

    kwɪr kwɪə

    شکل جمع:

    queers

    صفت تفضیلی:

    queerer

    صفت عالی:

    queerest

    معنی queer | جمله با queer

    adjective

    غیرعادی، نامانوس، عجیب‌وغریب

    She has a queer foreign accent.

    او لهجه‌ای عجیب‌و‌غریب خارجی دارد.

    The food had a queer taste.

    خوراک مزه‌ی عجیب و ناخوشایندی داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His behavior was queer.

    رفتار او غیرعادی بود.

    adjective

    غیراصیل، بی‌ارزش، جعلی، ساختگی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    queer money

    پول جعلی

    adjective

    مشکوک، شک‌برانگیز، دو دل‌کننده، پرسش‌انگیز

    queer goings-on

    رویدادهای سؤال‌برانگیز

    Queer noises could be heard from the bedroom.

    از اتاق‌خواب صداهای مشکوکی شنیده می‌شد.

    adjective

    خل، دیوانه، وسواسی

    He is queer on the subject of religion.

    نسبت به موضوع مذهب وسواس دارد.

    to go queer in the head

    خل‌وضع شدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She is queer about gambling.

    او دیوانه‌ی قمار است.

    adjective

    (تحقیرآمیز) همجنس‌گرا

    adjective

    کسل، ناخوش

    She woke up feeling a bit queer.

    او از خواب بیدار شد و احساس ناخوشی خفیفی می‌کرد.

    verb - transitive

    مختل کردن، به‌هم زدن، به مخاطره انداختن، از چشم انداختن

    Rain queered our plans.

    باران نقشه‌های ما را به هم زد.

    He may have queered his own promotion.

    ممکن است که ترفیع خود را به مخاطره انداخته باشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She queered herself with her colleagues by coming late every day.

    هر روز دیر می‌آمد و خود را از چشم همکارانش انداخت.

    Such deeds queer our profession.

    این چنین کارها وجهه‌ی حرفه‌ی ما را خراب می‌کند.

    noun countable

    (تحقیرآمیز) همجنس‌گرا

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد queer

    1. adjective odd; abnormal
      Synonyms:
      strange unusual peculiar funny curious odd extraordinary remarkable bizarre atypical eccentric anomalous irregular uncommon unconventional questionable doubtful suspicious fishy shady mysterious erratic idiosyncratic weird wacky kooky mad crazy unnatural eerie unorthodox outlandish droll singular quaint freaky uncanny flaky touched unbalanced demented disquieting kinky off the wall outré puzzling irrational oddball fly ball unhinged
      Antonyms:
      normal typical usual regular
    1. adjective not feeling well
      Synonyms:
      ill sick uneasy dizzy lightheaded queasy faint giddy green reeling pukish qualmish qualmy squeamish
      Antonyms:
      healthy well

    Idioms

    be in queer street

    (انگلیس - عامیانه) گرفتاری مالی داشتن

    be queer for

    (امریکا - عامیانه) دیوانه‌ی چیزی یا کاری بودن

    queer one's pitch

    (عامیانه) نقشه‌ی کسی را به‌هم‌زدن، کار کسی را خراب کردن

    سوال‌های رایج queer

    شکل جمع queer چی میشه؟

    شکل جمع queer در زبان انگلیسی queers است.

    صفت تفضیلی queer چی میشه؟

    صفت تفضیلی queer در زبان انگلیسی queerer است.

    صفت عالی queer چی میشه؟

    صفت عالی queer در زبان انگلیسی queerest است.

    ارجاع به لغت queer

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «queer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/queer

    لغات نزدیک queer

    • - queens
    • - queensland
    • - queer
    • - queer one's pitch
    • - queerish
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.