شکل جمع:
queersصفت تفضیلی:
queererصفت عالی:
queerestغیرعادی، نامانوس، عجیبوغریب
She has a queer foreign accent.
او لهجهای عجیبوغریب خارجی دارد.
The food had a queer taste.
خوراک مزهی عجیب و ناخوشایندی داشت.
His behavior was queer.
رفتار او غیرعادی بود.
مشکوک، شکبرانگیز، دو دلکننده، پرسشانگیز
queer goings-on
رویدادهای سؤالبرانگیز
Queer noises could be heard from the bedroom.
از اتاقخواب صداهای مشکوکی شنیده میشد.
خل، دیوانه، وسواسی
He is queer on the subject of religion.
نسبت به موضوع مذهب وسواس دارد.
to go queer in the head
خلوضع شدن
She is queer about gambling.
او دیوانهی قمار است.
(تحقیرآمیز) همجنسگرا
کسل، ناخوش
She woke up feeling a bit queer.
او از خواب بیدار شد و احساس ناخوشی خفیفی میکرد.
مختل کردن، بههم زدن، به مخاطره انداختن، از چشم انداختن
Rain queered our plans.
باران نقشههای ما را به هم زد.
He may have queered his own promotion.
ممکن است که ترفیع خود را به مخاطره انداخته باشد.
She queered herself with her colleagues by coming late every day.
هر روز دیر میآمد و خود را از چشم همکارانش انداخت.
Such deeds queer our profession.
این چنین کارها وجههی حرفهی ما را خراب میکند.
(تحقیرآمیز) همجنسگرا
(انگلیس - عامیانه) گرفتاری مالی داشتن
(امریکا - عامیانه) دیوانهی چیزی یا کاری بودن
(عامیانه) نقشهی کسی را بههمزدن، کار کسی را خراب کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «queer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/queer