( queazy ) تهوعآور، لطیف مزاج، وسواسی، زیاد دقیق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the queasy motion of the waves
حرکت تهوعآور امواج
The jolts of the bus made me queasy.
تکانهای اتوبوس حال مرا به هم زد.
a queasy stomach
شکم منقلب
How queasy we become when a mean person claims to be good.
چقدر بیزار میشویم وقتی که آدم بدجنسی ادعای نیکی میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «queasy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/queasy