پزشکی حالت تهوع، میل به استفراغ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The queasiness I felt after eating too much was unbearable.
میل به استفراغ که بعد از خوردن زیاد احساس کردم تحملنکردنی بود.
His queasiness increased.
حالت تهوع او زیاد شد.
احساس نگرانی، احساس ناراحتی (در مورد چیزی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His queasiness grew as he approached the stage.
با نزدیک شدن به صحنه، احساس نگرانی او بیشتر شد.
The queasiness in the room was palpable as the test results were revealed.
با معلوم شدن نتایج امتحان، احساس ناراحتی در اتاق محسوس بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «queasiness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/queasiness