شکل جمع:
fishiesصفت تفضیلی:
fishierصفت عالی:
fishiestمثل ماهی، ماهیدار، (مجازاً) موردتردید، مشکوک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The kitchen has a fishy smell.
آشپزخانه بوی ماهی میدهد.
fishy eyes
چشمان سرد و بیحالت
fishy behavior
رفتار مشکوک
She gave him a fishy glance.
نگاهی حاکی از شک و تردید به او افکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fishy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fishy